عزیز دلم هفت ماهه شد
باز یه اتفاق بد جدید
گل دخترم امروز بابا از صبح که بیدار شد حالت تهوع داشت سرش درد می کرد بدنش درد می کرد هر چی اصرار کردم بریم دکتر فایده نداشت تا بعد از ظهر که عمو حاج حسین اومد و ما رو برد دکتر.دستشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن.بابا سرم داشت تو بغل عمو بودی با نگاه شیطنت امیز به سرم و شیلنگش نگاه می کردی اخر گرفته بودی که بخوری که عمو نذاشت.الانم باباخوابه و تو تو بغل منی.دست من هم که هر روز بدتر از دیروزه هنوز تو هم یه کم مریضی.ایشالا خدا به خیر بگذرونه و کمک ما باشه تو این روزای سخت.ایشالا خدا همه مریضا رو شفا بده که میض بودن و مریض داشتن خیلی سخته
نویسنده :
مامانی
20:16
روزهاي سخت و دردناك
عزيز دل مامان سلام.دخترقشنكم توى بستهاي قبل نوشته بودم كه به خاطر دستم رفتيم قم،عروسكم وقتي قم بوديم مريض شدي تب كردي و اسهال كر فتي بردمت دكتر كفت جيز خاصي نيست بابا جهار شنبه شب بالاخره بعد از كلي دوري اومد دنبالمون.بركشتيم تهران ولي توي مدفوعت بنج شنبه شب خون ديدم.و كار من و بابا از اون روز بهتا الان شد دكتر وبيمارستان يه سري كفتن بستري مي خواد بيمارستان جا نداشت برديمت بهرامي ولي اونجا كفتن حالت لكر بدتر شد بريم شنبه ظهر حالت بدترشد برديمت بيمارستان بهرامي كفتن بستري بشي اومدن ازت خون بكيرن تو نمي ذاشتي و كل اتاق رو بهم ريخته بودي لكد ميزدي و يا با دستاي كوجولوت وسايلشون رو برت مي كردي زمين اونا هم تلافي كردن و ٨جاي بدنت رو سوراخ كردن اخ...
نویسنده :
مامانی
0:21
باباجونم از دوری مامریض شده
<body><p>ماالان چند روزه قمیم مامانم خورده زمین و تاندون دستش آسیب دیده وباید استراحت کنه تا خوب بشه بابام من و مامان رو گذاشت قم تا دست مامن خوب بشه ولی بابایی مهربدنم خودش مریض شده و این از دکری ماست بابایی ما هم دلمون برات تنگ شده دوست داریم بابا جون مواظب خودت باش تا ما بیایم
نویسنده :
مامانی
0:13
بابایی دلمون تنگ شده
<body><p>سلام بابایی جونم.من دلم برات تنگ شده.همش بهونتو میگیرم.همش نق میزنم جای ماخونه خالی خالیه باباجونم.جمله تاکیدی دلم برات تنگ شده بابایی.هنوز یه روز نشده که ندیدیمت ولی)دلمون برات تنگ شده()جمله تاکیدی( ]دلم برات تنگ شده بابایی[24
نویسنده :
مامانی
23:31
پیدا کردن اسم دخترانه
دوستان گل سلام.لطفا چند اسم زیبای دخترانه بگید و برای یک دختر کوچولوی دیگه که اسم برادرش میلاد چند اسم که با میلاد هماهنگ باشه ارایه بدید.ممنون ...
نویسنده :
مامانی
14:22
عکسای گل دختر
گلم داشتی سرلاک می خوردی عطسه کردی همه سرلاکا رو پاشوندی بیرون سارا در خونه جدید توپم چه خوشمزه اس بیا دیگه نمی خورمت گولت زدم بسه دیگه افتخار نمی دم عکس بگیرین ...
نویسنده :
مامانی
12:58
روزانه عسل طلا
گل من سلام چند وقتیه وقتی می خوام برات بنویسم یه اتفاقی می افته نمیشه بنویسم از 5 دی تا الان که 10 اذر هست چیزی ننوشتم.گلم خیلی کلی این پست رو برات می نویسم.این روزا خیلی در گیریم داریم خرد خرد اسباب کشی می کنیم و وسایلمون رو به خونه جدید منتقل می کنیم.از تو بگم که این روزا خیلی شیطون و بازیگوش شدی.فقط من رو می خوای تا از کنارت تکون می خورم گریه می کنی.حدود 2 یا 3 هفته پیش برات تاب خریدم.بردمت خونه تا خونه رو تمیز کنیم و تو تاب بازی می کردی.اولش خسته شدی گذاشتمت توی کریر ولی یاد گرفتی و از کریر بیرون میای.اگر صبحها زود بیدارت کنم تا شب کسلی و حوصله نداری.چند وقتیه دستم بد جوری درد می کنه به طوری که از داروخونه اتل گرفتم بستم.ولی نمی ذاری ا...
نویسنده :
مامانی
11:44
عکسای عشق مامان
دخترم بعد از حمام عجب موهای فشنی تاب تاب عباسی تاب دختر نشسته مامان سارا خوشحال از پوشیدن لباس خنک نمونه هایی از خوردن پا ...
نویسنده :
مامانی
17:17